شاید برای تمامی خوانندگان این وبلاگ این شبه پیش آمده باشد که من طرف دار احمدی نژاد هستم اما باید بدانید که من در حال حاضر فقط طرفدار حق هستم و همچنین طرفدار رهبری البته اقای احمدی نژاد هم مشکلاتی را در دولت خود داشته اند از جمله :1- اینکه آقای احمدی نژاد مواد مصرفی را در اختیار مردم قرار می داده به جای اینکه به آنها کار دهد 2- اینکه اطرافیانش کار های عمرانی وی را با مبالغه شاید یا اینکه به تکرار بیان می کنند در صورتی که هر دولتی کارهای عمرانی داشته و این کار ها هم زیاد بوده است مثلا از جمله مبالغه هایی که می گویند اینکه راه آهن اصفهان شیراز به بهره برداری رسید حال این راه آهن تا اباده بیشتر کشیده نشده و و حتی افتتاح هم نشده چه برسد به اینکه به بهره بردار رسیده باشد.
که حالا نگاهی به دوره ی دوم بیندازیم سال1364(باز هم آقای خامنه ای رای آوردند برای ریاست جمهوری پس از یک ماه و نیم نخست وزیر در حال انتخاب شدن بود با توجه به دولت قبل و در صدر دولت نخست وزیر به نظر اقای خامنه ای بد عمل کردند و دیگر نمی خواهند اشتباه گذشته تکرار شود به همین خاطر آیت الله خامنه ای طی گفت و گویی با امام به این شرط ریاست جمهوری را می پذیرند که خودشان و نه با ارای مجلس نخست وزیر را انتخاب کنند که امام هم این را می پذیرند. حال در این میان زمزمه های در مجلس به گوش می رسید « این بود که امام به یکی از نماینده گان تهران فرموده که مصلحت نمی دانم که این بار هم آقای موسوی نخست وزیر شوند این را اقای هاشمی در خاطرات خود می گویند که : شب با آقای خامنه اب جلسه ای طولانی داشتیم درباره ی کابینه ی آینده ایشان مایل نبودند که مهندس موسوی نخست وزیر شود. اما در مشهد با سخنرانی آقای خامنه ای مبنی بر اینکه خواستار عوض شدن نخست وزیر هستند بوی این مطلب به مجلس هم رسید و 135 نفر از نمایندگان مجلس در نامه ای تهدید آمیز با بیان اینکه ن جریانی خاص و گسترده و طیفی معلوم و مشخص ، تغییر دولت را همراهی می کند تهدید کردند چون دولت جدید تجربه و تلاش و امکانات فراوان تری ندارد و از داشتن اکثزیتی قاطع در میان مجلس و مردم دبرخوردار نیست موفقیت های لازم را به دست نمی آورد و در نتیجه کشور دچار بهران شدیدی می شود. حال جواب امام در جواب آن نامه ی تهدید آمیز« من آقای موسوی را شخصی متدین و متعهد معرفی می کنم و در وضع بسیار پیچیده ی کشور تغییر ایشان را صلاح نمی دانم.»حال چرا امام نظر خود را تغییر دادند 1- همان نامه ی تهدید آمیز2-گویا آقای محسن رضایی به عنوان فرمانده ی سپاه خدمت امام رسیده و گفته بود که موقعیت آقای موسوی در جنگ و بین جوان ها به گونه ای است که اگر ایشان نخست وزیر نشوند جنگ لطمه می خورد طبیعی است که برای امام در آن روزها هیچ چیز مهم تر از جنگ مسئله ی جنگ نبوده است لذا کم کم به آقا احمد و دیگران می فرمودند که مهندس موسوی معرفی شود. اما از آن طرف آیت الله خامنه ای راضی نمی شدند و فقط با حکم قاطع امام راضی به انتخاب موسوی می شدند و در آن طرف امام هم می فرمود که من حکم نمی دهم و این نظر یک شهروند است روز ها با این بحث و گفت و گو میان امام و ریاست جمهوری پیش می رفت تا اینکه امام در آخرین گفت و گو با حضور آ قای مهدوی کنی و جنتی و یزدی به ایت الله خامنه ای می فرمایند من حکم نمی دهم اما از نظر یک شهروند نظر این است که انتخاب غیر از آقای موسوی بر خیانت به اسلام است « البته این نظر به خاطر جنگ است» .حال آقای موسوی شما که با فشار جنگ و مجلس به قدرت رسیده اید چرا دم از دفاع امام از خود می زنید؟ای نخست وزیر مجلس !